به همون اندازه که اومدن میتونه یه داستان قشنگ  رقم بزنه 

اینکه بدونی کی و کجا و کدوم لحظه رو برای رفتن انتخاب کنی میتونه یه پایان تراژدی بهتر رو  برات به جا بزاره برای روزهایی که از خماری لحظه های دور به خودت میپیچی!

 

 

دونه های بارونی به شیشه میخوره که خبر رفتن زمستون رو میده بدون اینکه مژده  ی اومدن  بهاری  رو به گوش ما برسونه

یه تک شاخه گل رز ابی برای یه اختتامیه ی به یادموندنی چه طوره؟!

سکوت خیابون یه شب سیاه که صدای حرف های حبس شده توی خودمون رو به رخ میکشه

و 

ستاره ای که برای اخرین بار  اون شب زمستونی درخشید 

اخرین بارهایی که هیچ وقت نمی تونی بپذیری و از یاد ببری

بوی رفتن که به مشام برسه باید کوله پشتی رو بندازی رو دوشت تا جایی که میتونی دور بشی

دور بشی بایه  پایان  داستان به نسبت خوب و قابل تحمل تر

حیف که همیشه دل کندن از سخت ترین کارهاست 

و به موقع رفتن سخت تر.

 

 

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روشنا حرفهای خودمونی یک جوانه کوچک درخت دانش عکس زیبا از دخترایرانی سلامتی و زیبایی دبستان حضرت جوادالائمه (ع) هفشجان emohtava انواع مبل کلاسیک و راحتی Teresa